X
ایده‌ی ایران
ایده‌ی ایران
بنام خداوند جان و خرد         کزین برتر اندیشه بر نگذرد

مگر می‌توان ایرانی بود و نسبت به ایده‌ی ایران حسِّ و درک روشنی نداشت؟ ایده‌ای که موجب حفظ همبستگی ملی، تشکیل سرمایه، امید و استقرار نظم اجتماعی و تعلق‌مان به ایران با توجه به ساختار متنوع قومی‌مان شود. آن‌چه امنیت ایران را با توجه به نزاع‌های پیرامون‌مان تضمین می‌کند، داشتن ایده‌ی روشنی از ایران است که متضمن یک رؤیای ملی نیز باشد. ایده‌ی ملت- دولت و نظمِ برخاسته از آن، بازگو کننده‌ی قراردادِ اجتماعی نو و پدیدار دولت مدرن است. در عینِ حال، این ایده در هر جامعه‌ای شکلِ ویژه خود را یافته و به ضرورت، در تمام جهان صورت یکسانی ندارد. فراتر آن‌که ما با این پرسش روبه‌رو هستیم که آیا ایده‌ی ملت و پدیده‌ی دولت-ملت قراردادهای اجتماعی نوبنیانی هستند که در یک لحظه‌ی تاریخی و مکانیِ معین، بریده از تاریخ و پیشینه‌ی موضوع، توسط مردمانِ ساکن سرزمینی با مرزهای مشخص مورد پذیرش قرار گرفته‌اند؟ و یا آنکه پدیده‌هایی تاریخی هستند که تنها بیان‌نگر برشی از تاریخ یک ملت می‌باشند؟ این پرسش در مورد ملت ایران که ملتی تاریخی است به‌صورت جدی‌تری مطرح است.

 
در این بخش، تلاشم این است که مساله‌ی ایده‌ی ایران را صورت‌بندی کنم. به گمانم، مفهومِ ایران به مثابه‌ی یک پدیدار، پیچیده‌ترین موضوعی است که ملت ایران پس از مشروطه با آن دست به‌ گریبان بوده‌است. حقیقت آن است که زوالِ اخلاق، فروکاستنِ سرمایه‌ی اجتماعی، روندِ نزولیِ تولید ثروت در کشور، بی‌ثباتیِ بازار، عدم تعادل منطقه‌ای و فقیرشدن مستمر مناطق دور از مرکز، شهرنشینی سریع وبی‌سامان، چالش کاهش قابلیتِ زندگی و مانع‌های حرکت و جابجایی در سکونت‌گاه‌ها و بینِ آن‌ها، مساله‌ی امنیت ملی و بین‌المللی، بحران آب و مساله‌های دیگری از این دست همه نشان از وضعیت امتناع از سیاست‌ورزی و ضعف توان حلِّ مساله در ایران دارند.
درست است که راه‌کار هر یک از مساله‌های پیش‌گفته را باید در قالب دانش و تجربه همان موضوع جست. و لیکن، هیچ‌کدام نمی‌تواند مستقل از فهم درست از مساله‌ی ایران ایران و موقعیتِ آن در درونِ حوزه‌ی تمدنی و جهان باشد. لذا، راه‌کار مؤثر، طرح چارچوبی کلی برای ایده‌ی ایران است که در زیرِ آن بتوان مساله‌های تخصصی پیش‌گفته را صورت‌بندی کرد در نهایت به سیاستِ درست، مؤثر و روشن رسید. می‌دانم که طرحِ این مساله خود پُر از چالش است. ولی، روشنگری نیز چیزی جز طرح این گونه مساله‌های بنیادی و پذیرش مخاطرات همراه با آن نیست. بر این باورم که هرگونه حرکتِ اصلاحی در ایران، لاجرم می‌بایست مبتنی بر درک عمیق ایده‌ی ایران باشد. در ادامه‌ی این متن، در این باره بیشتر توضیح داده خواهدشد. در این چارچوب فکری، در این تارنما مطالب مرتبط را بارگذاری خواهم کرد. این مطالب می‌تواند نوشته‌های خودم و یا نوشته‌های سایر اندیشه‌ورزان باشد.
یک رویکرد رایج در جهان سیاست این است که ایده‌ی ملّت مفهومی مدرن است و ساخته قدرت است. ملی‌گرایی، وفاداری به سرزمین و حس تعلّقِ ملی نیز چیزی جز یک پروژه‌ی ملّت‌سازی نیست. من بر این باورم که تنها ملت بی‌تاریخ می‌تواند به عنوان یک پروژه توسط قدرت تعریف‌شده و به‌موجب یک قرارداد آفریده شود. البته، چنین آفریده‌ای ناپایدار و سست‌بنیان است و هر لحظه ممکن است در معرض فروپاشی و تجزیه ‌باشد، مگر آنکه در ادامه‌ی چرخه‌ی حیات خود بتواند ریشه‌هایی پابرجا بدواند. دستِ‌کم در مورد ایران، با سابقه‌ی طولانی چندهزار ساله، بریدن از تاریخ و تعریفِ ایده‌ی جدیدی که تنها بر قراردادی جدید استوار و یا بر یک ایدئولوژی بنیان‌یافته باشد، نه ممکن، نه سودمند و نه کارآمد است. بی‌گمان ایده‌ی دولت ملی یک قرارداد اجتماعی جدید است ولی، به صورت اصلاحیه‌ای بر قراردادهای اجتماعی پیشین ایران قابل بررسی است. و نه قراردادی که روزِ صفر آن امروز باشد. چرا که رهایی از عنصر زمان و مکان امکان‌پذیر نیست. این دو عنصری هستند که بر موجودیت ما به عنوان ایرانی و بر قراردادهای اجتماعی ما احاطه دارند و هر لحظه در زندگی روزمره‌ی ما و در ساحت‌های مختلف حیاتِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حضور دارند. در وضعیت کنونی، ناکامی در ساخت‌یابی جدید تحت تاثیر نیروهای کنشگر تجدد، هویت ایرانی را میان تجدد، امت اسلامی و ناسیونالیسم در وضعیت شناور درآورده‌است. همین امر سبب شده که امکان ایجاد نظم در جامعه با چالش‌های جدی روبه‌رو شود. سیاست‌گذاری تا حدِّ زیادی در وضعیت امتناع قرار گرفته، چرا که وضعِ هر قرارداد اجتماعی با تکیه بر هر یک از جنبه‌های حیثیتی ایران، با دو جنبه‌ی دیگر در تعارض قرار می‌گیرد. تجربه‌ی تاریخیِ پس از مشروطه به ما می‌آموزد تکیه به نیروی تجدد به تنهایی کارآیی لازم برای ایجاد نظمِ جدید را ندارد.
در یک‌صدوپنجاه سال گذشته دو قرارداد اجتماعی در ایران تحت عنوان قانون‌های اساسیِ مشروطه و متممِ آن و جمهوری اسلامی و اصلاحیه‌ی آن انعقاد یافتند. البته هر دو اتفاق پُرارزشی بودند و نباید آن‌ها را دستِ‌کم گرفت. با این وجود، در عمل، هردو قرارداد امکان تنفیذ و اجرای درست نیافتند و دچار گسست و انحراف شدند. باید از این دو تجربه‌ی تاریخی که بسیار هم پُرهزینه بودند، درسی جمعی گرفت. آموخته‌ی من این است، که هر دو قرارداد، پیش از بحث و بررسی پیرامونِ ایده‌ی ایران در وضعیتِ حاضر برساخته شدند. لذا، شرایط عمومی و خصوصی قرارداد به خوبی در آن‌ها لحاظ نشد. و در عمل، کاستی‌های آن‌ها رخ‌نمون شد. البته، این‌ها پُربهاترین سندهایی هستند که در اختیار ملت ایران قرار دارند. نمی‌توان و نباید آن‌ها را به یک‌سو گذاشت. بلکه، باید در آن‌ها تامل نمود و بر اساسِ ایده‌ی ایران در عصر حاضر در آن‌ها بازاندیشی کرد.
رویکرد تاریخی-تمدنی به نظم و امنیتِ اجتماعی می‌تواند شکل‌دهنده‌ی ایده‌ی ایرانِ امروزین باشد. ایده‌ای که برفراز زمان و مکان هر لحظه امکان ساخت‌یابی جدید دارد. نگاهِ تمدنی به زندگی جمعی به مفهوم بهره‌مندی از معرفت انباشته‌شده و آموزه‌های برقراری نظم و امنیت اجتماعیِ مردمانی متشکل از قوم‌ها، گروه‌ها، زبان‌ها و ادیان و مذاهب مختلف در پهنه‌ی گسترده‌ای از گیتی بر فراز یک تاریخ طولانی است. همه‌ی تمدن‌های جهان؛ به استثنای چین فراتر از مرزهای ملی هستند. در عینِ حال، تجربه‌ی زیست مشترکِ ملت‌ها، همبستگی و پیوندهای استواری را بین آن‌ها برقرار ساخته‌است. از این‌رو، این رویکرد ضامن صلح پایدار و همکاری مشترک در تمام حوزه‌های زیست انسانی بینِ ملت‌های درون تمدن و بیرون آن است.
دولتِ ملیِ مدرن به مثابه‌ی یک قرارداد اجتماعی با تمام دستاوردهایی که دارد بستری برای رشد ناسیونالیسم رُمانتیک است، به‌ویژه که اگر به‌صورت پروژه از سوی حاکمیت برای اجرای قرارداد پی‌گرفته شود. هم‌چنان‌که در دروان پهلویِ اول در ایران عمل شد و یا پان‌ترکیسم که دستورِ کارِ ترکیه‌ی آتاترک بود و یا تکیه بر قومیت عربی که آرمان جمال عبدالناصر را شکل می‌داد. رویکرد تمدنی و بازخوانی هویت تاریخی ایرانیان، ما را از ملی‌گرایی و ناسیونالیسم و اصرار بر فزونی‌دادن به برساختهای غیرِ خودی برای استقرار دولت ملی بی‌نیاز می‌سازد. چرا که تمدن ایران‌شهری واجد تمام مؤلفه‌های مثبت هویت‌بخشی و تقسیم‌بندی‌های درونی خود است. به عبارت دیگر برای تعریفِ هویتِ ایرانی و یا خودی و غیرِ خودی نیازی به تنگ کردنِ دایره‌ی خودی ندارد چرا که دامنه‌ی فراگیریِ خودیِ آن بسیار گسترده ‌است.
این روزها که جهان بر اثرِ انقلاب فناوری ارتباطات و اطلاعات با شکل‌گیری پدیدارهایی با مقیاس‌هایی بزرگ‌تر از اندازه‌ی دولت-ملت روبه‌رو است، رویکرد تمدنی بستری طبیعی و تاریخی برای شکل‌دهی مشروع نهادها، سازمان‌ها، بنگاه‌ها و همکاری‌های فراملی بین‌دولتی و بینِ نهادهای مدنی و خصوصی فراهم می‌آورد. اندیشه‌ی تمدنی ایران‌شهری بر پایه‌ی به رسمیت شناختن و پذیرشِ عمومی تیره‌های گوناگونِ تفاوت‌‌ها در درون و پیرامونِ مرزهاست. نبود مرزهای رسمی، متصلب و کنترل شده در تعریف تمدنی، حرکت در درون حوزه‌ی تمدنی را آسان و درب‌ها را برای ورود و پیوستن تیره‌های مختلف جدید به حوزه‌های تمدنی باز می‌گذارد. در این رویکرد، ضرورتی برای غیرسازیِ تصنعی جهت شناخت خودی وجود ندارد.
حاکمیت قانون که برترین ره‌آورد تجدد است بر اندیشه‌ی فلسفی نو و بر ارزش‌های اخلاقی بنیادینی استوار است که امکان فراگیری جهانی آن را فرآورده‌اند. بی‌گمان بدون تامل دربنیان‌های فلسفه و اخلاقِ ایرانی، یافتن راهِ برون‌رفت از تعارض‌های حاکم بر فضای ذهنی و نظمِ سیاسی و اجتماعی یران وجود ندارد. ایده‌ای که در این تارنما پی‌گرفته می‌شود بر گزاره‌های زیر و سایر گزاره‌هایی که این نظام اندیشه‌ای را تکمیل می‌کنند استوار است: ۱- ارتباط وثیقی بین حقوق، قانون و اخلاق وجود دارد. ۲- حاکمیت قانون در ایران دچار شکست است. ۳- امکانِ مهار قدرت توسطِ قاعده‌ی ملت و در چارچوبِ قانون با دشواری روبه‌رو است، درعینِ حالی‌که برای مهار قدرت چاره‌ای جز توسل به قانون وجود ندارد. ۴- آن‌چه می‌تواند قدرت را مجاب به تبعیت از قانون کند وجود نهادهای مدنی مستقل از قدرت و روی برنتافتن از قانون در همه‌ی شرایط است. ۵- وجود نهادهای مدنی مستقل از قدرت خود وابسته به باورِ ملی به نظریه‌ی بنیادینِ حاکمیتِ ملّی و ضرورتِ استقرارِ دولتِ مدرن است. 6- حاکمیتِ ملّی برساخته‌ی قراردادِ اجتماعی مدرن و نهاد شهروندِ ذی‌حق و مسؤول است. استقرار و مراقبت از نهادهایی چون آزادیِ فردی، برابری، حق مالکیت و تعهد به اخلاق عمومی است که امکانِ ارتقای رعیت به شهروند و تامینِ سرمایه و امیدِ اجتماعی برای جاری‌شدن قرارداد اجتماعیِ حاکمیت ملی را فراهم می‌آورند.
گزاره‌های پیش‌گفته به مفهوم تغییر انگاره‌ی کلی در نظام معرفتی و ارزش‌های بنیادینِ اخلاقی در حوزه‌ی عمومی و عامل‌های شکل‌دهنده‌ی نظمِ اجتماعی، سیاست‌ و قدرت در نزدِ ایرانیان است. لیکن این ضرروتا، به‌مفهوم گسست از گذشته نیست. این قلم بر این باور است که تمدنی که امکان نقدِ تیزِ خود از درون را نداشته باشد، تابِ رویارویی با جریان‌های مؤثر و تغییردهنده‌ی بیرونی را ندارد. بی‌گمان، باید در اندیشه‌ی تعریف و بازتولید یک دوره‌ی جدید از درکِ مفهوم نظم، سیاست و قدرت در ایران، در چارچوب تمدن ایرانی و دستاوردهای قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی بود که قابل تمییز و تشخیص از گذشته باشد. ولی، به هر روی، باید نسبت آن با باورهای تاریخی در زمانِ کنونی روشن باشد و گرنه بی‌درنگ به تعارض می‌انجامد. هم‌چنان‌که به دلیل بی‌توجهی به این ارتباط‌ها، در وضعیتِ حاضر در تعارض زندگی می‌کنیم و نفس می‌کشیم.
کم‌توجهی به ایده‌ی ایران و نیافتنِ راهی برای خروج از تعارض سبب شده که ایران سرزمین پروژه‌های نیمه‌تمام باشد. در این ارتباط می‌توان به نمونه‌های چون مشروطه نیمه‌تمام، مدرنیته‌ی نیمه‌تمام، نهضت ملیِ نیمه‌تمام، جمهوریِ نیمه‌تمام و حاکمیتِ قانون نیمه‌تمام و پروژه‌های دیگری از این دست اشاره کرد. در این فضا، مبرم‌ترین وظیفه‌ی روشنفکری بازگشت انتقادی به خویش است. هرگونه همرنگیِ اندیشه‌نشده با جهان ما را یک گام به لبِ پرتگاه نزدیک‌تر می‌کند و هرگونه اصرار و تاکید غیر انتقادی برگذشته، بر فاصله‌ی ما از جهان می‌افزاید و ما را دچار جمود و شکستِ سخت‌تر می‌کند. چاره‌ای نداریم که در ریشه‌یابی مشکل به پایین‌ترین لایه‌ها توجه کنیم. باید شیوه‌ی تفکر و سبکِ بودن‌مان را در نسبت با خردِ ناب بازخوانی نماییم و گرنه دچار فروپاشی و زوال خواهیم شد.
در این تارنما ضمن بسط ِ انتقادی نظریه‌ی ایده‌ی ایران، به ساحت‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران نیز در سایر قسمت‌ها پرداخته خواهد شد. افزون بر این، با ایجاد برش‌های افقی، برخی موضوع‌ها به عنوان‌ِ نمونه‌های عملی و یا موضوع نقد و بررسی‌های چند وجهی تحت عنوان پرونده‌ی ویژه مورد توجه قرار خواهند گرفت. البته برای این پردازش، سرفصل خاصی منظور گشته‌است. در بخش بازتاب، نقدها و بازخوردهای تحلیلی دریافت شده در باره اندیشه‌های ارائه شده نیز ارائه خواهد شد. به هر روی، این تارنما بستری است برای ارائه‌ی اندیشه‌های اندیشه‌وران و نقطه‌نظرهای خودم در این ارتباط. امید که امکان نقد مساله‌ی ایران و مساله‌های مرتبط و روز آن فراهم آید.

غربت ایران در ایران |  شهرنشینی و شهرسازی در ایران به بهانه فاجعه متروپل
بررسی بحران نظم تمدنی در گفت‌وگو با دکتر عباس آخوندی
دکتر عباس آخوندی در گفتگو با نشریه آگاهی نو به موضوع غربت ایران در ایران پرداخت و به بهانه فاجعه متروپل، شهرنشینی و شهرسازی در ایران را تشریح کرد.
دوشنبه، 21 شهریور 1401 - 17:46
فردوسی، بهار و حال ناخوش ایران
عباس آخوندی: حال ایران سخت ناخوش است و همه در پی چاره‌جویی فردی و یا جمعی هستند. لیکن، گوییا زندگی در اضطراب بخشی از سرنوشت ایرانیان بوده و هست.
دوشنبه، 26 اردیبهشت 1401 - 08:01
  لاهوتي كرمانشاهي در شوروی
این مقاله را دوست عزیز و دانشورم آقای دکتر جهانگیر کرمی نوشته اند. ایشان با بازخوانی سرنوشت روانشاد لاهوتی کرمانشاهی به خوبی به ریشه هایی که هنوز نمرده اند و میتوانند پیوند ملتهای حوزه تمدنی ایران را همچنان استوار نگاه دارند اشاره کرده اند. خواندن آن برای من سود مند بود.
پنجشنبه، 21 بهمن 1400 - 15:18
صفحه 1 از 16ابتدا   [1]  2  3  4  5  انتها
جستجو
جستجو
آرشیو زمانی
آرشیو زمانی

درباره من

من عباس آخوندی شهروند ایرانم. به گواهی شناسنامه در 16خرداد1336 چشم به‌دنیا گشودم. خانواده‌ی من از دو سوی از روحانیان به‌نام بودند. پدرم شادروان شیخ علی آخوندی که نسب به آخوندی‌های یزد می‌برد، زاده‌ی مشهد و روحانی مجتهد و از ناشران به‌نام کتاب در حوزه‌ی دین بود. البته که خاندان آخوندی در حوزه‌ی نشر ریشه‌ای دیرینه دارند و چندین نسل بدین حرفه مشغول بوده‌اند و هنوز هم تعدادی از آنان هستند. مادرم کبری امینی زاده‌ی تبریز اولین فرزند مرحوم علامه امینی (ره) بود. گفتن از امینی جایی در این خود‌نگاشت ندارد. ادامه مطلب...