X
جامعه و فرهنگ
جامعه و فرهنگ
بنام خداوند جان و خرد         کزین برتر اندیشه بر نگذرد

حاکمیّت قانون برترین دستاورد بشری در روزگارِ نو در چارچوب قرارداد اجتماعی است. قانون از حیث چیستی عبارت از رفتار‌های قاعده‌مند و تکرارشونده و مورد پذیرش یک ملّت است. از این رو، قانون پدیده‌ای است تاریخی که در دوره‌های مختلف ظهور و بروز متفاوتی دارد و با ارزش‌های اخلاقی بنیادین یک ملّت که برخاسته از باورهای بنیادین، نظام معرفتی و نظم اجتماعی برگرفته از آموزه‌های تایخی و تمدنی آن ارتباط بر قرار می‌کند. در عینِ حال، قانون پدیده‌ای نو است که محصول فرایند صورت‌بندی صحیح مساله‌های ملّی، بحث و بررسی آن‌ها در عرصه‌ی عمومی، تصویب رسمی در دولت به مفهوم وسیعِ آن و تنفید اجرای منصفانه و بدون جانبداریِ خاص است.

 
در این بخش، تلاشم این است که چارچوب کلیِّ نگاهم را به جامعه و فرهنگ ایران تبیین کنم. چارچوبی که درقالبِ آن در ادامه‌ی این متن، در این تارنما مطالب مرتبط را بارگذاری خواهم کرد. این مطالب می‌تواند نوشته‌های خودم و یا نوشته‌های سایر اندیشه‌ورزان باشد. جامعه را از منظرهای مختلف می‌تواند دید. از منظرِ سیستمیک، جامعه مجموعه‌ای با معنی از شبکه‌ها، نهادها و نظام‌های اجتماعی است. شبکه‌ها امکان مبادله و حرکت انسان‌ها، کالا، نمادها، پول و اندیشه را درون جامعه فراهم می‌آورند. نهادها بیان رفتارهای قاعده‌مند و تکرارشونده در جامعه هستند و نظام‌ها رفتارهای اجتماعی را شکل می‌دهند و به آن‌ها معنی می‌بخشند. مشکل جامعه‌های بشری، به‌ویژه جامعه‌ای چون ایران با سنت‌های دیرینه‌اش این است که بر اثر برخورد با جریان فکری و فلسفی تجدد و پیشرفت فناوری‌های نوین، به‌خصوص انقلاب اطلاعات و ارتباطات ساختارِ هرمی و سلسله‌مراتبی شبکه‌های اجتماعی پیشین‌اش فروریخته است. بسیاری از نهادهای گذشته با ورود نهادهای تجدد از کارکرد افتاده‌اند، بدون آن‌که جایشان را به‌طور کامل به نهادهای جدید داده‌باشند. نظام‌های اجتماعیِ جدید برای رفتارهای نُوی خلق شده‌اند که نه تنها بی‌سابقه‌ بوده‌اند، که جای را برای کارکرد و رفتار دیرینه‌ی نظام‌های پیشین تنگ می‌کنند. البته، میزان کارایی آن‌ها کاملا مورد تردید است.
ظهور شبکه‌های اجتماعی ابری (Cloud Networks) هم‌زمان افراد و اجزای نظام‌های اجتماعی را به‌صورت توده‌های ابر بدون توجه به ساختار شبکه‌های پدرسالارانه پیشین و با عبور از مرزهای نظام‌های اجتماعی به هم متصل می‌سازد. جامعه‌ی ابری در درونِ خود ده‌ها شبکه، نهاد و نظام‌های اجتماعی خُرد و جدید خلق می‌کند و نظام حرکت و مبادله‌ی پیشین را از بنیان دیگرگون می‌سازد. نظام ارتباط افراد چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی با ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی جدید و حقِّ انتخاب‌های بی‌شماری که فراروی آنها قرار می‌گیرد، امکان شکل‌گیری شبکه‌های فردگرایانه‌ی (Individualistic Networks) جدید را فراهم ساخته‌است. این شبکه‌ها موضوع وفاداری به نهادها و سنت‌های پیشینِ جامعه را با چالش جدی روبه‌رو ساخته‌است. در عینِ حال، فرصتی فرا آورده تا شبکه‌ها اجتماعی پیشین نیز امکان بازتعریف، یارگیری و توسعه‌ی جدید چه به‌صورت ذهنی و یا مجازی و چه به صورت عینی داشته باشند. بنابراین، در همین جامعه‌ی ابری می‌توان ردِّ پای شبکه‌های دیرین را با شکل و فرم تغییر یافته جستجو کرد و یافت.
تجربه‌ی مشروطه به این سوی ایران نشان داده‌است که نهادهای سنتی جان‌سخت‌تر از آنند که به‌سادگی جای خود را به نهادهای مدرن بدهند. نهادهایی چون آزادی، دموکراسی، حاکمیت قانون و آمریت قرارداد اجتماعی به‌سادگی نمی‌توانند در جامعه ریشه بدوانند. کنترل‌های اجتماعیِ سخت فضایی را برای جریانِ آزادی باز نمی‌کند، پدرسالاری میدان به دموکراسی نمی‌دهد، نظا‌م‌های سلسله‌مراتبیِ قبیله‌ای، ایلی، ایدئولوژیک و ریش‌سفیدی قدرت فراتر از حاکمیت قانون در خلق خیرِ عمومی و حل‌وفصلِ نزاع‌ها و تعارض‌ها هستند و سنتِ آمریت فردی در عمل بر قراردادِ اجتماعی آمریت دارد. شاید هم ایده و روش جایگزینی نهادها از روز نخست، چندان درست و استوار نبوده‌است. گویا، اندیشه‌هایی چون بازنگری، بازتعریف، بازتولید، اصلاح و اجازه برای خلق نهادهای جدید کارآیی بیشتری داشته باشند.
البته نهادها را از منظر جامعه‌ی مدنی نیز می‌توان ارزیابی و آزمون نمود. وابستگی بیش از حد نهادها به قدرت و نداشتن حداقلی از استقلال، جامعه‌ی مدنی ایران را در موقعیت ضعف قرار داده‌است. همین امر سبب شده جامعه در برابر تمرکز قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی و حقوقی نتواند واکنش نشان دهد و ایده‌های اصلاحی با چالش‌های جدی روبه‌رو شوند. در چنین فضایی، امید، صلح و سرمایه‌ی اجتماعی روندی فرسایشی دارند. هرچند، در برابر نیز نشانه‌هایی از آگاهی عمومی، حسِّ تعلق به ایران، باقیمانده‌ی نهادهای ملی و جریان روشنفکری دیده می‌شوند که امید به اصلاح را هم‌چنان زنده نگه می‌دارند.
نظام‌های اجتماعی هم‌چون نظام‌های اقتصادی، سیاسی، حقوقی، اداری و از این دست ناظر بر رفتار حقیقی و واقعی جامعه هستند. در بسیاری از موارد نقش تسهل‌کننده در برابر پیچیدگی‌های فلسفی و یا ارزشی جامعه ایفا می‌نمایند و کنشگر را از درگیری مستمر در لایه‌های سخت و تحلیلی شبکه‌ای و نهادی بی‌نیاز می‌سازند. آن‌ها به‌طور پیوسته زیر سیستم‌های خود را خلق می‌کنند و با توجه به مقتضیات جامعه و زیست‌محیط فعالیتشان رفتارهای متفاوتی از خود نشان می‌دهند. البته، هیچ‌کدام از این‌ها دلیل بر کارایی و موفقیت آن‌ها نیست. تنها، نشانگر و جهت‌دهنده‌ی آسان‌ترین سطح مداخله سیاست‌گذار می‌باشند، مشروط بر آن‌که از جامعه به مفهوم شبکه‌های اجتماعی و از نهادها تحلیل و تعریف درستی وجود داشته باشد تا مداخله‌ها کار را به بی‌راهه نبرند.
در این میان، نگاه به دولت بسیار مهم است. دولت بخشی از جامعه‌ی مدنی است و هیچ‌گاه نباید آن را تافته‌ای جدای از جامعه‌ی مدنی به‌شمار آورد. بدبینی سنتِّ روشنفکریِ ایران به نهاد دولت، یک مانعِ بنیادین در کنشگری اجتماعی در ایران است. نهاد دولت-ملت، نهادی مدرن است. نادیده‌گرفتن و مخالفت با اصلِ نهاد دولت مدرن، به واقع، نادیده‌ی گرفتن موقعیت تاریخی و ارج نگذاشتن به دستاوردهای ملتِّ ایران پس از مشروطه است و هیچ کمکی به حلِّ هیچ مساله‌ای از ایران نمی‌کند. شهروندان می‌توانند منتقد عملکرد کل و یا جزیی از آن باشند. لیکن، باید، میدان را برای کنشگری اجتماعی، و خلقِ سرمایه، امید و صلحِ اجتماعی فراهم ساخت.
فرهنگ به مثابه راه‌ورسمِ زندگی، حوزه‌ای است که دریچه‌ی متفاوتی به جامعه پیشِ روی ما باز می‌کند. نگاه و توسعه‌ی فرهنگی می‌تواند هم هدف باشد و هم فراگرد. هدف است چرا که جامعه را قادر می‌سازد تا به خلق زندگی و محیط خود بپردازد. به عبارتِ دیگر، فرهنگ این ظرفیت را دارد تا جامعه را در ساخت شبکه‌های اجتماعی، نهادها و نظام‌های نوین خود توانمدسازد. فرهنگ فراگرد است چون‌که این ابزار را در اختیار آحاد جامعه قرار می‌دهد تا به نقد وضع بپردازند و سرچشمه‌های تغییر را شناسایی و در تغییر مشارکت کنند. از این رو، توسعه‌ی فرهنگی بخشی از توسعه‌ی عمومی جامعه است.
جامعه‌ای که نتواند اعضای خود را به مشارکت خلاق وادارد، نه تنها توسعه‌ی اقتصادی و فناورانه را بدون هدف دنبال می‌کند، بلکه به همان هدف‌های از پیش تعیین‌شده‌ی خویش نیز نمی‌رسد. فرهنگ مجموعه نشانه‌هایی است که موقعیت فرد و ملت را در درون و در سطح جهان معین می‌سازد. بنابراین، نوعی موقعیت‌یابی ذهنی و عینی در فراگرد رشد و توسعه است.
یاری جستن از قدرت آفرینش و نوآوری‌های فرهنگی جهت کسب آمادگی برای رویارویی‌های جدید ضروری است. لازمه‌ی این‌کار یافتن توانایی نقد و یا بازتفسیر گذشته است. و گرنه دچار انقطاع و از دست‌دادن همبستگی درونیِ خود می‌شود. از این‌رو، از منظر من بازگشت به گذشته به مفهوم زندگی در حال‌وهوای گذشته نیست بلکه به مفهوم درک تحول‌های تاریخی، نقد و بازخوانی آن‌ها، شناخت مختصات اکنون و آمادگی برای دوران جدید است.
در حال و هوای نوشتار بالا، مساله‌ی کانونی ایران، خودِ مساله‌ی ایران است. باید ایران و جامعه‌ی ایرانی را به عنوان یک پدیده‌ی تاریخی، در لحظه‌ی کنونی از منظر ساختاری، شبکه‌های اجتماعی، نهادی و نظام‌های اجتماعی و هم‌چنین از منظر مطالعات و سیاست‌گذاری فرهنگی مورد نقد و بازخوانی قرار داد. البته این نقد مبتنی بر روش و اندیشه‌ی نقدِ مدرن صورت خواهد گرفت. بازخوانی‌ها نیز در چارچوب تبیین مفهوم کلّی ایده‌ی ایران و همبسته با بررسی‌های سیاسی و اقتصادی انجام خواهند شد. به امید آن‌که این تلاش روشنگرانه بتواند به تبیین چارچوبِ کنشگری اجتماعی، تقویتِ بنیان شهروندی و جامعه‌ی مدنی، خلقِ سرمایه‌ی اجتماعی و صورت‌بندی یک رؤیای ملی زیبا در باره‌ی ایران یاری رساند.
عباس آخوندی: ما اینجا ایستاده‌ایم. در حالی‌که نوری در پسِ غبار و ابرهای تاریخی در پشت و دنیایی ناشناخته در پیشِ رو داریم.
دوشنبه، 15 اسفند 1401 - 22:22
سیدجواد طباطبایی و مسئله ایران
عباس آخوندی: استاد سیدجواد طباطبایی، فیلسوف ایران، در غربت رخت از جهان برکشید. او با میراثی گران‌سنگ از خود ما را ترک کرد و مسئله ایران را همچنان به‌صورت باز برای ما نگه داشت.
پنجشنبه، 11 اسفند 1401 - 19:17
مراقب جان آتش‌نشانان باشیم
پلاسکو را فراموش نکنیم
عباس آخوندی: در حادثه آتش‌سوزی ساختمان 153 خیابان بهار رضا دارابی فرمانده ایستگاه 120 آتش‌نشانی در جریان عملیات آتش‌نشانی به شهادت رسید.
پنجشنبه، 11 اسفند 1401 - 17:28
صفحه 2 از 4ابتدا   1  [2]  3  4  انتها
جستجو
جستجو
آرشیو زمانی
آرشیو زمانی

درباره من

من عباس آخوندی شهروند ایرانم. به گواهی شناسنامه در 16خرداد1336 چشم به‌دنیا گشودم. خانواده‌ی من از دو سوی از روحانیان به‌نام بودند. پدرم شادروان شیخ علی آخوندی که نسب به آخوندی‌های یزد می‌برد، زاده‌ی مشهد و روحانی مجتهد و از ناشران به‌نام کتاب در حوزه‌ی دین بود. البته که خاندان آخوندی در حوزه‌ی نشر ریشه‌ای دیرینه دارند و چندین نسل بدین حرفه مشغول بوده‌اند و هنوز هم تعدادی از آنان هستند. مادرم کبری امینی زاده‌ی تبریز اولین فرزند مرحوم علامه امینی (ره) بود. گفتن از امینی جایی در این خود‌نگاشت ندارد. ادامه مطلب...